درود بــــر پادشاهـــــم کـــوروش بــــزرگ

مرا کسی نساخت? خدا ساخت? نه آنچنان که کسی می خواست که من کسی نداشتم ?کسم خدا بود? کس بی کسان !

او بود که مرا ساخت آنچنان که خودش خواست? نه از من پرسید? نه از آن "من دیگرم"!

 

. بهترین فرشته ها همین شیطان بود. مرد و مردانه ایستاد و گفت : نه سجده نمیکنم? تو را سجده میکنم اما این آدمکهای کثیفی را که از گل متعفن ساخته ای? این موجود ضعیف و نکبتی را که برای شکم چرانیش خدا و بهشت و پرستش و عظمت و بزرگواری و آخرت و حق شناسی و محبت و همه چیز و همه کس را فراموش میکند سجده نمیکنم!
من از نورم?  ذاتم از آتش پاک و زلال بی دود است?  من این لجنهای مجسم پلید پست را سجده کنم...؟
الان که خدا و شیطان بیایند و یک نگاهی به این بچه های قابیل بیندازند? شیطان سرش را بالا نمیگیرد و سینه اش را جلو   نمی دهد؟ آن رجز "فتبارک الله" برای همین ها بود؟ یا برای قربانیان بی دفاع اینها؟
ناگهان خداوند خدا? دستهای بزرگ و زیبایش را? دستهایی که معجزه خلقت و حیات از آن دو سرزده اند در سینه فضا پیش آورد ... کوهی از آتش ? آتش دیوانه و گدازان و بیقرار در کف دستهای وی پدید آمد ...وحشت همه کائنات را ساکت کرده بود.
ناگهان ندای خداوند خدا? هستی را در سکوت عدم فرو برد. ندا آنرا بر کوهها و صحراها و دریاها عرضه میکرد? هیچیک را از وحشت یارای پاسخی نبود . دشتهای پهناور دامن فرا چیدند? دریاها پا به فرار نهادند? همه از برداشتنش سرباز زدند? من برداشتم! ما برداشتیم!!
 
خداوند خدا در شگفت شد و در حالیکه بر چهره اش گل سرخ شادی میشکفت و شهد محبتی از لبخند زیبای لبانش میریخت گفت :      آه! که چه سخت ستمکار نادانی!!

 

{دکتر علی شریعتی}


نوشته شده در شنبه 87/5/19ساعت 8:14 صبح توسط سامــــــان نظرات ( ) |

کد آهنگ

کد موسیقی